Dark 2017
دانلود سریال Dark فصل 3

Dark 2017

دارک یا تاریک؛ یک سریال اینترنتی در ژانر فراطبیعی و علمی–تخیلی است. تاریکی از محصولات اورجینال نت‌فلیکس است و توسط همین شرکت ساخته و توزیع شده‌است؛ همچنین تاریک اولین سریال نتفلیکس است که به زبان آلمانی و توسط کشور آلمان ساخته شده‌است. داستان سریال روایت گر گم شدن مرموز دو کودک است که شخصیت‌های دیگر را وارد چالش می‌کند. سریال درباره یک خانواده تاریخی با قدرت های فرا طبیعی ساکن یکی از شهر های آلمان است. جایی که گم شدن دو نوجوان روابط میان چهار خانواده را آشکار میکند…

ژانرها :جناییدرامعلمی تخیلیمعماییهیجان انگیز
امتیاز کاربران: رضایت ( بازخورد)
امتیاز منتقدین : N/A
زمان : 60 دقیقه
انتشار : 1396/06/17
رده‌سنی :
کشور سازنده : ,

باکس دانلود

نسخه جدید جعبه دانلود سریال ها، به زودی برای این سریال نیز فعال می‌شود.

درست برخلاف سریال «چیزهای عجیب‌تر» که حول و حوش ماجراجویی‌های فانتزی و خنده‌دار و بامزه‌ی یک سری بچه‌ی جسور در محله‌شان است، سریال تاریک Dark حال و هوای به شدت واقع‌گرایانه‌تر و مرگبارتری دارد. هرچه تمرکز «چیزهای عجیب‌تر» روی ماجراجویی‌های هیجان‌انگیز است، «تاریک» می‌خواهد کاری کند تا بوی رطوبت جنگل‌های بارانی شهر ویندن را استشمام کنید. اگر «چیزهای عجیب‌تر» مثل جشن تولد می‌ماند، «تاریک» یک مراسم خاکسپاری طولانی و سخت است. اگر ترس «چیزهای عجیب‌تر» به اندازه‌ی شب هالووین بی‌خطر و مصنوعی است، ترسِ «تاریک» شوخی‌بردار نیست. اگر در «چیزهای عجیب‌تر» بچه‌ها با قلاب سنگی و چوب بیسبال و تله‌کینسیس در مقابل دماگورگن‌ها ایستادگی می‌کنند، «تاریک» در دنیایی جریان دارد که بچه‌ها خود را در اتاقی پیدا می‌کنند که تنها بخش آرامش‌بخش‌اش، کاغذ دیواری‌ کودکانه‌اش است. چون وسط اتاق صندلی عجیبی قرار دارد که صورت بچه‌ها را تا سر حد ناشناس شدن جزغاله و پرده‌های گوش‌شان را منفجر می‌کند. اگر قهرمانان «چیزهای عجیب‌تر» با لامپ‌های رنگارنگ و نقاشی و بازی‌های کودکانه دنیای اطرافشان را برای خود قابل‌هضم کرده و خصوصیات دشمن را شناسایی می‌کنند و دفتر راهنمای «سیاهچاله‌ها و اژدهایان» را برای شناختن نقاط قوت و ضعف دشمنانشان دارند، کاراکترهای «تاریک» خود را در هزارتوی سردرگم‌کننده‌ای پیدا می‌کنند و در مقابل صحنه‌هایی که آمادگی فهمیدنشان را ندارند قرار می‌گیرند؛ صحنه‌هایی که آنها را تا سر حد جنون پیش می‌برد.
تماشای سریال تاریک Dark مثل تماشای کامل شدن یک نمودار است. سریال تاریک Dark بیننده را از یک تماشاگر معمولی به یک کاراگاه کنجکاو و تیزبین تبدیل می‌کند. از آن کاراگاهانی که دیوار محل کارشان را به چسباندن سرنخ‌ها و عکس‌های مربوط به پرونده اختصاص می‌دهند. دیواری که به مرور به بلبشوی سرگیجه‌آوری از تکه کاغذها و تکه روزنامه‌ها و تکه اطلاعات تبدیل می‌شود. یک چشم‌تان به سریال است و با چشم دیگرتان تخته‌ی سرنخ‌ها را با توجه به اتفاقات سریال بی‌وقفه آپدیت می‌کنید. همین موضوع «تاریک» را به سریالی تبدیل کرده که هیچکدام از اتفاقاتش بیهوده نیستند. تماشای این سریال مثل تماشای منفجر شدن یک بمب زیر شن‌های ساحل است. اما به‌صورت اسلوموشن و ریوایند. سریال با تمام شدن انفجار شروع می‌شود و هرچه جلوتر می‌رویم، تماشاگرِ بلند شدن خاک و شن‌های پراکنده‌شده به آسمان بر اثر موج انفجار و بازگشتن تک‌تک آنها به سر جای اولشان هستیم. نتیجه یکی از آن سریال‌های علمی-تخیلی است که به همان اندازه که تخیل می‌کند، به همان اندازه هم روی علمش وقت گذاشته است. پس جان می‌دهد برای تئوری‌پردازی‌ها و بحث‌های علمی در خصوص کرم‌چاله‌ها و سیاه‌چاله‌ها و معنای آزادی عمل و همه‌ی سوالاتی که معمولا با داستان‌های سفر در زمان گره خورده‌اند. یکی از ویژگی‌های سریال این است که از عنصر سفر در زمانش به عنوان ترفندی خشک و خالی برای معماپردازی استفاده نمی‌کند. درست همان‌طور که «بازگشتگان» از بازگشت مُرده‌ها به عنوان وسیله‌ای برای کندو کاو درون شخصیت‌های ازگوربرخاسته و زنده‌اش با اتفاق شوکه‌کننده‌ای که برایشان افتاده است برخورد می‌کند و فروپاشی‌های روانی و سوالاتشان و موقعیت‌های فشرده‌ای را که این اتفاق بر آنها تحمیل می‌کند فراموش نمی‌کند، «تاریک» هم فراموش نمی‌کند که یک علمی‌-تخیلی سخت است. فراموش نمی‌کند تا تاثیری را که اتفاقات عجیب و غریب اطراف کاراکترها روی آنها می‌گذارد دست‌کم بگیرد.
سریال تاریک Dark اما سریال بی‌نقصی نیست و تاحدودی دچار همان مشکلی می‌شود که داستان‌های پازل‌محور خیلی باید مراقب آن باشند: ضعف در شخصیت‌پردازی. یکی از خطراتی که این‌جور داستان‌ها را تهدید می‌کند تبدیل شدن کاراکترها از یک سری شخصیت، به یک سری مهره‌ی شطرنج است. سریال وقت بیشتری به پرداخت به برخی کاراکترهای اصلی می‌دهد، اما از جایی به بعد بی‌وقفه به تعداد کاراکترها و نسخه‌های مختلف آنها در خط‌های زمانی گوناگون افزوده می‌شود. تا جایی که دنبال کردن همه‌ی آنها سخت می‌شود. سریال حواسش هست تا قضیه بیش از اندازه نامفهوم نشود. نه تنها سریال در انتخاب بازیگرانِ کودک و جوان و بزرگسال برای یک شخصیت که به هم شباهت داشته باشند عالی است، بلکه کارگردان هم هر چند اپیزود یک‌بار از تصاویر اسپلیت اسکرین و مونتاژ برای روشن کردن ماجرا و رابطه‌ی کاراکترهای گذشته و آینده و درخت خانوادگی آنها استفاده می‌کند. اما روی هم رفته «تاریک» بیشتر شبیه ماشین پرسرعتی می‌ماند که گازش را در بزرگراه گرفته است و برای استراحت صبر نمی‌کند. روایت یک داستان پرحادثه و پرسرعت خوب است، اما به شرطی که سریال هر از گاهی دلیلی برای اینکه چرا باید به اتفاقی که دارد برای کاراکترها می‌افتد اهمیت بدهیم هم رو کند. دو نوع سریال پرسرعت داریم. یکی آنهایی هستند که با ظرافت خیره‌کننده‌ای ویراژ می‌دهند و سبقت می‌گیرند و جلو می‌روند و یکی آنهایی هستند که مثل کامیونی که ترمزش بُریده است به‌طرز سراسیمه‌ای به جلو می‌لغزند و هرچه را که سر راهشان است خراب می‌کنند. «تاریک» نه همیشه، اما بعضی‌وقت‌ها در گروه سریال‌های پرسرعت دوم قرار می‌گیرد. «تاریک» در اپیزودهای پایانی‌اش به سریالی تبدیل می‌شود که بیشتر از اینکه نگران داستان و وضعیت کاراکترها باشید، بیشتر درگیر این هستید تا ببینید تکه‌ی بعدی پازل که سر جایش قرار می‌گیرد چه چیزی خواهد بود.
بنابراین سریال تاریک Dark چیزی شبیه به فیلم «پرایمر» شده است. تمرکز داستان روی معادله‌ی ریاضی است، نه مطرح‌کننده‌ی معادله. و این باعث می‌شود تا آ‌ن‌طور که باید و شاید درگیر و نگران خود شخصیت‌ها و سرنوشتشان نشوید. اما هستند سریال‌هایی که به همان اندازه که از لحاظ داستانی پیچیده و گنگ هستند، شخصیت‌‌هایشان را هم فراموش نمی‌کنند. از «لاست» و «بازگشتگان» گرفته تا «باقی‌ماندگان»، «اُ.ای» و «وست‌ورلد». «تاریک» شاید کاری کند تا از مغزمان دود بلند شود، اما مثل این سریال‌ها موفق نمی‌شود کاری کند تا قلب‌مان هم برایش بتپد. «تاریک» یک‌جورهایی حکم نسخه‌ی وارونه‌ی «چیزهای عجیب‌تر» را دارد. اگر در سریال برادران دافر شخصیت حرف اول را می‌زند و داستان از روند قابل‌پیش‌بینی‌ای پیروی می‌کند، اینجا با ماجرای غیرقابل‌پیش‌بینی و مارپیچ‌گونه‌ای طرفیم، اما اکثر شخصیت‌ها چیزی بیشتر از یک سری کاراکترهای کلیشه‌ای تک‌بُعدی نیستند که وظیفه‌شان به جلو راندن این قصه است. احتمالا اگر همین ایده توسط فرد دیگری ساخته می‌شد از تعداد کاراکترها کاسته می‌شد و سریال به اتفاقاتی که در ۳۳ سالی که بین هر رویداد اصلی برای کاراکترها افتاده است هم می‌پرداخت. ولی ظاهرا تمرکز سازندگان فعلی به جای تولید یک سریال مغذی، یک سریال فست‌فودی بوده است. مشکل بعدی هم مربوط به بازیگران می‌شود که نوسان دارند. بعضی‌وقت‌ها آن‌قدر ضعیف هستند که از فضای سریال خارج می‌شوید و بعضی‌وقت‌ها هم بازیگران در نمایش اوج درماندگی شخصیت‌هایشان قابل‌قبول ظاهر می‌شوند. تمام این حرف‌ها به این معنی نیست که «تاریک» جذابیتش را بعد از چند اپیزود از دست می‌دهد. به جز یک سری از سکانس‌ها که کاراکترها روبه‌روی هم می‌نشینند (مرد بارانی‌پوش و ساعت‌ساز) و قوانین سریال را به‌طرز بسیار خشک و بدی برای یکدیگر (بخوانید برای تماشاگران) توضیح می‌دهند، سریال حوصله‌سربر نمی‌شود. ولی انتظار نداشته باشید آن‌طور که خود سریال می‌خواهد هم درگیر زندگی شخصیت‌ها شوید. «تاریک» شاید در مقایسه با سریال‌های هم‌رده‌اش در سطح پایین‌تری قرار بگیرد، اما همچنان در دسته سریال‌های هیجان‌انگیز و قوی حوزه‌ی سفر در زمان قرار می‌گیرد و حالا که خودش را با فصل اول ثابت کرده این فرصت را دارد تا در فصل‌های بعدی به سریال بهتر و پخته‌تری هم تبدیل شود.

دیدگاه کاربران

3s دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

Offcanvas