انشالله پسره؛ فیلمی درام نماینده سینمای اردن در اسکار 2024 به کارگردانی امجد الرشید است. یک زن وانمود می کند که پسری باردار است تا دختر و خانه خود را از دست یکی از بستگانش که از قوانین ارث پدرسالارانه اردن سوء استفاده می کند نجات دهد…

کودتای شانس؛ فیلمی کمدی درام مهیج به کارگردانی وودی آلن است. پنجاهمین فیلم بلند کارنامه کاری آلن و اولین فیلم تماما فرانسوی‌زبان او است که داستان فانی و ژان، زوجی را روایت می‌کند که ظاهرا یک زندگی ایده‌آل را در آپارتمانی زیبا در پاریس سپری می‌کنند. گرچه به نظر می‌رسد همه چیز خوب پیش می‌رود اما وقتی فانی به شکل اتفاقی آلن، رفیق سابق دوران دبیرستانش را ملاقات می‌کند همه چیز دگرگون می‌شود…

نقش بازی؛ فیلمی اکشن کمدی به کارگردانی توماس وینسنت است. اِما، همسر و دو فرزند فوق‌العاده دارد که همراه با هم در حومه نیوجرسی زندگی می‌کنند. در این میان او یک زندگی مخفیانه‌ به عنوان یک قاتل اجاره‌ای دارد و همسرش دیو زمانی به این راز پی می‌برد که آن‌ها تصمیم می‌گیرند به ازدواج خود با کمی نقش بازی کردن، هیجان بیشتری ببخشند…

شب شکارشدگان؛ فیلمی ترسناک مهیج به کارگردانی فرانک خلفون است. یک جوان در نیمه شب و در پمپ بنزین دورافتاده ای توقف می کند و بازیچه دست تک تیراندازی می شود که نقشه ای سرّی دارد. او برای زنده ماندن نه تنها باید از آتش گلوله های تیرانداز بگریزد، بلکه باید بفهمد چه کسی پشت این ماجراست…

روی علف های خشک؛ فیلمی درام نماینده سینمای ترکیه در اسکار 2024 به کارگردانی نوری بیلگه جیلان است. یک معلم به نام سامت درگیر حواشی و مشکلاتی در محل کارش می‌شود. مشکلاتی که مربوط به رابطه‌ی او با شاگردانش و به خصوص یکی از آن‌ها به نام سویم است. او به انحطاط اخلاقی محکوم می‌شود و همین موضوع و درگیری‌اش با مدیر مدرسه تمام رفتار و زندگی شخصی او را زیر سوال می‌برد…

تابستان گذشته؛ فیلمی درام به کارگردانی کاترین بریا است. آن، وکیلی است که با همسرش پیر و دو دختر کوچکشان در پاریس زندگی می کند…

کاخ؛ فیلمی در سبک کمدی سیاه به کارگردانی رومن پولانسکی است. در شب سال نو 1999 در یک هتل مجلل سوئیس در آن زندگی کارگران هتل و مهمانان مختلف در هم تنیده می شود…

کاپیتان ولکونوگوف گریخت؛ فیلمی مهیج درام به کارگردانی ناتالیا مرکولووا است. داستان در ایام وحشت بزرگ یا تصفیه کبیر که سرکوب سیاسی در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بین سال‌های ۱۹۳۶ تا ۱۹۳۸ گفته می‌شود روایت می‌شود. کاپیتان فئودور ولکونوگوف در سرویس امنیت ملی خدمت می کند. او مورد اعتماد مافوقش است و همکارانش به او احترام می گذارند. یک روز، او شاهد خودکشی مافوق خود می‌شود. سرگرد گووزدف که به تهدید دستگیری قریب‌الوقوع، خود را از پنجره دفترش به بیرون پرت می‌کند…